کد خبر: ۶۷۶۰۶۴
تاریخ انتشار:
رجعت به عصر طلایی

هشت شاهکاری که باید دوباره به تماشا نشست {قسمت اول}

اساسا وقتی عنوان شاهکار را به یک فیلم اطلاق می‌کنیم، یعنی می‌توانیم بارها و بارها به تماشایش بنشینیم و همچون مواجهه اول، از فیلم لذت ببریم.
گروه فرهنگ و هنر: اساسا وقتی عنوان شاهکار را به یک فیلم اطلاق می‌کنیم، یعنی می‌توانیم بارها و بارها به تماشایش بنشینیم و همچون مواجهه اول، از فیلم لذت ببریم. یک فیلم می‌تواند به شکلی شخصی و سلیقه‌ای شاهکار باشد؛ هر تماشاگری مطمئنا یک لیست برای خودش دارد از فیلم‌هایی که آنقدر عاشقشان است که بارها آن‌ها را دیده، بدون اینکه در شمار بهترین فیم‌های تاریخ سینما قرار داشته باشند.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از بلاگ نماوا، گاهی هم لیست شاهکارهای تماشاگر برگرفته از بهترین‌های تاریخ سینماست. در چنین لیست‌هایی تنها لذت و علاقه نیست که تماشاگر یا خوره فیلم را به تماشای دوباره فیلم وا می‌دارد، که هربار مواجهه با یک شاهکار تاریخ سینما، حکم دروازه‌ای جدید را دارد که به جهان اثر گشوده می‌شود و ابعاد تازه‌ای از آن را پیش ‌چشم تماشاگر نمایان می‌سازد. این هشت فیلم در دسته دوم قرار می‌گیرند.

روانی – Psycho
 
هشت شاهکاری که باید دوباره به تماشا نشست {قسمت اول}
فیلم‌های دوره دوم فیلمسازی هیچکاک بزرگ، یعنی فیلم‌هایی که در آمریکا بعد از مهاجرت به ایالات متحده می‌سازد، بر مبنای ویژن آمریکایی سرگرم‌کننده‌تر هستند و در آن‌ها داستان‌گویی بر همه‌چیز اولویت دارد، این همان مؤلفه اصلی سینمای آمریکا است که اساساً هیچکاک هم اعتقاد راسخی به آن داشته. ترکیب منش شخصی فیلم‌سازی هیچکاک با الگوی رایج نظام استودیویی هالیوود و امکانات گسترده‌ای که در اختیار کارگردان قرار می‌دهد، سبب می‌شود هیچکاک بهترین فیلم‌هایش را در داخل این سیستم بسازد، هرچند که در بزنگاه‌هایی جدی در تاریخ سینما از دل استودیو بیرون می‌زند تا با قوه خلاقه‌اش کاری نو کند.

روانی ‌از جمله فیلم‌های این‌چنینی استاد است. فیلمی که کمپانی‌ها و استودیوها زیر بار ساخت آن نرفتند چراکه معتقد بودند قطعا در گیشه شکست خواهد خورد و به‌زودی فراموش خواهد شد. اما هیچکاک کوتاه نیامد و روانی را به شکل مستقل و با سرمایه‌ی اندک خودش ساخت. فیلمی که بعدتر تبدیل به یکی از بهترین و خاص‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما شد و البته الگوی تکرارشونده‌ای که بارها در فیلم‌های بعد از خودش مورد استفاده قرار گرفت. رد روانی را در سینمای بعد از هیچکاک، در آثار فینچر، دی‌پالما و تارانتینو و بسیاری کارگردان مهم دیگر می‌توان بازیافت. بعد از قریب به هشتاد سال که از زمان ساخت روانی می‌گذرد، فیلم هنوز هم تر و تازه است و کماکان نفس‌گیر. مانند همان روزهای اول و درست شبیه به مواجهه اول تماشاگر را میخکوب می‌کند و این جادوی هیچکاک همیشه استاد است.

سامورایی – Le Samouraï
 
هشت شاهکاری که باید دوباره به تماشا نشست {قسمت اول}
هیچ تنهایی عظیم تر از تنهایی یک سامورایی نیست. این جمله که در ابتدای فیلم بر تصویر نقش می‌بندد، گویای جهان انزواطلبانه و خاص و یکه خود فیلم هم هست. یکی از خاص‌ترین فیلم‌های ژان پیر ملویل و یکی از خاص‌ترین شکل‌های روایی که داستان یک قاتل بالفطره را تعریف می‌کند. این یک داستان جنایی است که در سکوت می‌گذرد. ترکیبی نامانوس که نتیجه‌اش فیلمی خاص و دیریاب و البته میخکوب‌کننده می‌شود که هرچندبار تماشایش می‌چسبد و به دل می‌نشیند.

سکانس آخر سامورایی‌ یکی از بهترین و تعمق‌برانگیزترین پایان‌بندی های تاریخ سینما است که تماشاگر را تا ساعت‌ها در خودش فرو می‌برد. نقش‌آفرینی آلن دلون درخشان است و مواجهه‌اش با زنان به‌یادماندنی. غرور و صلابتی در ظاهر مردانه که نوعی شکنندگی زنانه را در پس خود پنهان می‌کند. جف کاستلو سنگدل که بی‌رحمی‌اش هم رنگی زنانه دارد.

سامورایی ترکیب غریبی از یک فیلم نوآر و یک اثر موج نویی فرانسوی است. درست مانند قهرمانش که ترکیبی نامتعارف از انسانی درونگرا و قاتلی سرد و بی‌عاطفه است.

نشانی از شر – Touch of Evil
 
هشت شاهکاری که باید دوباره به تماشا نشست {قسمت اول}
نشانی از شر یک استثنا در آخرین دوره فیلم‌سازی اورسن ولز است. چراکه نوعی رجعت به فضای دو فیلم اول این کارگردان بزرگ یعنی «همشهری کین» و «امبرسون‌های باشکوه» محسوب می‌شود. بعد از فاصله‌ای که در دهه چهل در روند فیلم‌سازی ولز می‌افتد و از سینمای آمریکا فاصله می‌گیرد، نشانی از شر بازگشت او به سیستم فیلم‌سازی استودیویی است.

جالب است بدانید که در ابتدا از اورسن ولز خواسته شد تا در این فیلم نقش‌آفرینی کند؛ اما با اصرار هیوستون و جنت لی که از دوستان او بودند، استودیو مجاب می‌شود که کارگردانی فیلم را هم به ولز بسپارد. خود ولز حتی اذعان می‌دارد که داستانی را که منبع اقتباس فیلم بوده، هرگز نخوانده است که این هم می‌تواند یک دروغ ولزی باشد هم واقعیتی که تاثیر چندانی بر بازخوانی فیلم نمی‌گذارد.

نشانی از شر یکی از مهم‌ترین فیلم‌های دوره خودآگاهی نوآر است که این آگاهی را از همان شروعش با یک پلان سکانس چهاردقیقه‌ای درخشان و طولانی به تماشاگر خود منتقل می‌کند. بمبی در ابتدای پلان در ماشینی کار گذاشته می‌شود و بعد از انفجارش در انتهای پلان، نام فیلم بر تصویر حک می‌شود. این بی‌اغراق یکی از بهترین شروع‌های تاریخ سینماست. چراکه تماشاگر را هم‌زمان هم دچار تعلیق و هم شوک می‌کند.

در نشانی از شر هرچند فیلم به خودآگاهی می‌رسد و در پی ساختارشکنی هم هست اما کماکان زیر متنش سینمای کلاسیک آمریکاست و تماشاگر همچنان با قواعد ژانر سروکار دارد و در یک جهان کلاسیک به سر می‌برد. خب این آخرین جهان کلاسیکی است که در آثار ولز با آن سروکار داریم و از این این منظر به غزل خداحافطی ولز با سینمای کلاسیک آمریکا می‌ماند.

اینک آخرالزمان – Apocalypse Now
 
هشت شاهکاری که باید دوباره به تماشا نشست {قسمت اول}
 
در تاریخ سینما وقتی می‌خواهند از فیلمی صحبت کنند که از هدف و قصد اولیه‌اش فراتر می‌رود و بنا بر جاه‌طلبی کارگردان و عوامل سازنده وارد فضاهای عجیب‌وغریب و تازه می‌شود که پیش‌تر در تاریخ سینما بدیل نداشته است، همیشه از اینک آخرالزمان مثال به میان می‌آورند.

این فیلمی است که وسواس ذهنی کارگردان را بدل به وسواس ذهنی کاراکتر می‌کند و هرچقدر که این وسواس در طول فیلم جلو می‌رود، منجر به جنونی می‌شود که همه‌چیز را زیر سلطه خود می‌برد و در لوای آن هرگونه تشخیصی برای تماشاگر سخت و صعب‌العبور می‌شود. جنون در اینک آخرالزمان کار را به‌جایی می‌رساند که مرزهای تمیز دادن درست و غلط و خوب و بد هم حتی محو و غیرقابل‌تفکیک می‌شوند.

اینک آخرالزمان فیلم غریبی است که هنوز هم به قاطعیت نمی‌توان گفت درباره چیست. یک‌جور تجربه برزخی است. اگر تماشاگر به دنبال تماشای فیلمی باشد که برزخ را نشانش دهد، شاید اینک آخرالزمان بهترین پیشنهاد به او برای مواجهه با برزخ باشد. برزخ به معنای واقع شدن افرادی در جایی ناشناخته که هیچ حس، هوش و شناختی نسبت به آنجا نداشته باشد و خود آن برزخ آن‌ها را پیش ببرد، بدون دخالت تفکر و اراده.
 
منبع: بلاگ نماوا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین